رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی

ساخت وبلاگ
دوشنبه 19 فروردین ساعت هشت و نیم صبح آقا صادق اومد خونه مامان اینا نون خریده صدرا از خواب بیدار شد اومد بغلم کرد و گفت مامان نرو بهم می می بده دلم براش سوخت فکر کردم نگرانه علیرغم میل باطنی یکم از سین رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 124 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

نمیدونم با چه حالی از دادگاه خودم رو رسوندم اداره یه طرف شوق بدست آوردن زندگیم یه طرف بغض و کینه و گریه به خاطر بلاهایی که داشت سرم میوم،سمت چپ بدنم کلا سر شده، به هزار زحمت تمرکزم رو جمع میکردم برای رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 90 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

نشستم تو سالن اداره انیمیشن بنیامین داره نشون میده، صدرا هم با فاطمه اینا اومده،اقا عبدا.. اینا هم هستن، همه هستن جز تو، یاد فیلم فیلشاه افتادم که خرداد پارسال سه تایی رفتیم دیدیم خدایا اونموقع هیچ فک رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 128 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

چرا هر روز خسته تر از روز قبلم چرا هروز پریشون تر از روز قبلم؟امروز تو راه، روی زمین کلاغ دیدم با به یاداوردن جمله مادرم که میگفت کلاغ براش شگون داره خنده نشست رو لبام اما یادم افتاد که تو خونه آخری ر رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 116 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

 تو اصلا به پسرت فکر کردی؟خدایا میدونم که پیشمی میدونم که داری می بینی اما احتیاج به آغوشت دارم محکم بغلم کن سفت سفت. دیشب تا صبح نتونستم خوب بخوابم هم دلم شدید درد می کرد و هم روح بیچارم هربار که از رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 119 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

از روز عاشورا که تولده دختره بود  و با وقاحت تمام تو روز عاشورا تولدخودش رو تبریک گفت عکس مصنوعی گل و جعبه هدیه و گذاشت تا 30 شهریور که تولد ابووالفضل بود هر روز چندتا عکس پروفایل عوض کرد و تو بیوش حر رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 122 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

  همه میخوان برن برای پیاده روی اربعین خیلی دوست داشتم من و صدرا هم بریم خیلی بیشتر دوست داشتم که ابوالفضل هم همراهمون می بود ای خدا واسه تو کاری نداره چی میشد الان ابوالفضل زنگ میزد و میوفتاد به غلط رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 124 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

دیروز صبح دختره تو پروفایلش یه عکس از خودش و دخترش کنار دریا گذاشته بود نمیدونم چرا وقتی از دخترش عکس میزاره آرومتر میشم انگار که فکر میکنم رابطه اش با ابوالفضل شکرآب شده و داره تموم میشه. بعدازظهر که رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 110 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

  صبح بعد از نماز صبح خواب دیدمتو خونه مون هستیم توهم هستی صدرا هم هستولی باهم قهر بودیم و میدونستیم چی شده انگار من اومده بودم وسایلم رو جمع کنم بعد یدم تو فیلم عروسیمون دسته و پشتم اومدی تو اتقاق گف رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 131 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16

 مامان رفته بود هریس تا با بابا برگردن تهران منم با صدرا بعد از آرایشگاه رفتم خونه فریده اینا تا شب رو اونجا بمونم دوست نداشتم ولی به اصرار صدرا رفتم . تو ماشین مینا شوهر فریده و فریبا بهشون زنگ زدن و رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتم دفتر ابوالفضل برای سرکشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manosadra بازدید : 119 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:16